آخرین ترانه ی باران

هیچ کس تردامن نیست ـ دیگران می پوشند ومابرآفتاب نهاده ایم ـ شمس تبریزی

آخرین ترانه ی باران

هیچ کس تردامن نیست ـ دیگران می پوشند ومابرآفتاب نهاده ایم ـ شمس تبریزی

وچنین شد که انسان خدارا آفرید (۱) سهیک

  

وچنین شد که انسان خدا را آفرید....(جستاریکم)............ سهیک

کنجکاوی یکی از نمود های اصلی و سازنده در سیرتحولات تاریخ تحولات فکری انسان است

انسان شدیدا کنجکاو است وهمین کنجکاوی باعث شد تا انسان از بدوپیدایش تا امروز از یک نیمچه حیوانی که مستقیم بر دوپای خود می ایستد تبدیل موجوی شگفت کردید که به کره ماه سفرمی کند _ درفضا به راه پیمایی می پردازد و اکنون شدیدا  این تصمیم را دنبال می کند که دریابد آیا دردیگرکرات آب وجایی برای زندگی هست یا که نه؟

بشر دردورانهای اولیه پیدایش خود تا دورکشف آتش درواقع چندان دارای ذهنیتی خلاق نبود و دقیقا پس ازکشف آتش از قدرت  کنجکاوگری وخلاقیت شگفت خود آگاه گردید.

کشف آتش باعث بزرگترین تحول فیزیکی  درساختار اندام این موجودگردید زیرا از خام خواری به پخته خواری واز نیزه سنگی به ساخت ابزار آهنی روی آورد و این دگرگونی کم کم باعث پویایی اندیشه وزایش فکری دراین موجودنیمه وحشی گردید.

کشف آتش همچنین منشا چیرگی بشربر امکانات گسترده طبعیت گردید و از همین زمانها بود که با بهره گیری از قدرت فکری از تفاوتهای خود بادیگرجانداران آگاه گردیده و تفوق وچیرگی خود را بر طبیعت وعوامل موجود درآن اثبات نمود.

در دورانهای اولیه استفاده بشرازطبیعت بگونه ای درحد نیاز های روزمره از شکار و ساخت سرپناه و ابزار صید وتهیه پوشاک ازپوست دیگرجانداران فراتر نمی رفت .

دردورانهای پیشرفته تر به مرور مسئله قدرت بدنی  وتفاوت های اندامی بعلت عوامل طبیعی وژنتیکی باعث ایجاد اولین طبقه بندیها درجامعه بشری گردید.

تقسیم بندی مرد وزن کودک وجوان ونوجوان وکهن سال نخستین نظم برای قسمت کردن میزان سهم کاری درجامعه بشری بود.

این بشراولیه طبعا به سبب استفاده بی حد ومرز از طبیعت دچار بیماری ودیگر آسیب های اندامی _ فیزیکی نیز می گردید که طبعا نتیجه این نوع گزندها چیزی به جز مرگ نبود.

ابتلا به بیماری های مختلف ومرگ تبدیل به اولین کابوسها و درماندگیهای بشرچیره برطبیعت گردید بگونه ای که درفکرهنوز ناشکفته او دلایل این آسیب پذیری ها مشخص نبود.

دراین برهه از تاریخ کنجکاوی بشراورا  به سوی شناخت این آسیب ها کشاند ولی هرچه جست کم تریافت و لذا برای گریزاز این لطمه های طبیعی دست بدامان خود طبیعت گردید!

دوران طبیعت پرستی_- دراین دوران بشربرای حل مشکلات خود دست بدامان نمادهای طبیعی همچون خورشید و دریا و درختان ودیگرآثار طبیعت گردیده و مرتفع نمودن  درماندگی های فکری خودرا از این عوامل طبیعی  درخواست می  نمود.

دوره بت پرستی _ دردورانهای جلوتربشردریافت که دیگر عوامل طبیعی نمی توانستند منشا فایده ای برای حل معضلات اوگردیده وبه درخواست ها وتمناهایش پاسخ گویند  دراین دوران بشربفکر منشا وجودی خود افتاد  وسعی کرد نیرویی قدرت مند ترازخود را بعنوان سازنده وبرطرف کننده معضلات بیشمارخود شناسایی نماید و لذا دراین راستا با استفاده از خلاقیت های خود به ساخت جسمه هایی به اشکال مختلف دست زد تا شاید بنوعی برای سئوال های ذهنی اش پاسخی بیابد.

مجسمه های دست ساز بشر موجوداتی بی شکل وتعریف و متفاوت با نوع اندام فیزیکی بشربودند مثلا سرحیوانی بربدن انسان و یا انسانی با دیگرمشخصه های حیوانات! بهرصورت بشردرساخت این بت ها سعی می کردموجودی را آفرینشگری نماید که که ضمن دارابودن اثراتی از خود انسان نمایشگر مشخصه ای باشد که او هرگز ندیده است و درطبیعت نیز وجود خارجی ندارد.

دوران بت پرستی یکی از طولانی ترین دورانهای زیستی بشر به شمار می آید ودراین دوران جاهلیت بشرانسانهای فراوانی را که معولا نیز بیشتر آنها زنان زیبا بودند به پای بت های خود قربانی می کردند تا این خدای ساختنگان دست ساز خشنود شوند!

دوران بت پرستی در نقاط مخالف کرده زمین متفاوت بودند و هرچند مناطق زیستی بشر قابلیت های بیشتری برای پاسخگویی به نیاز های بشر داشتند افراد آن مناطق زود تر این دوره را پشت سر نهادند برای نمونه درحالیکه کشورهای ستون تمدن در آن زمان از جمله ایران ورم و هندوچین این دروه را صدهاسال بود پشت سر نهاده بودند هنوز درمناطقی چون شبه جزیره عربستان که سرزمینی شن زار وخشک وبی آب وعلف بود مردمانش درعقب ماندگی فکری مفرط قرارداشتند همچنان به بت پرستی مشغول بودند!

بهرروی گرچه بشر این دوران را پشت سرمی گذاشت اما مسئله مبنای سازندگی و سازنده جهان هم چنان سئوالی بی پاسخ برجای مانده بود.

پیدایش پیامبران خاورمیانه ای _ بنابرروایت های تاریخی درحدود بیش از پنج هزار پیش شخص دانا وغیربت پرستی بنام موسی (نجار)که درمصر زندگی می کرد ازنزدیک شاهد بت پرستی قومی بنام  بنی اسرائیل و ستمی که فراعنه مصربراین قوم عقب مانده فکری روامی داشتند  بود ولذا ایشان تصمیم گرفت ضمن ارشاد این قوم به کنارگذاشتن این رسم آنها را از ستم وبردگی فراعنه مصرنجات داده و به سرزمین شیروعسل ونعمات خدایی رهنمون گرداند و چنین شد که این سفر دور ودراز باپای پیاده موسی وقوم بنی اسرائیل از مصربه اورشلیم بعدها دست مایه سازندگی دینی بعنوان دین یهودیت گردید.

طبیعی است که اینگونه وقایع ورخدادها به علت عدم دسترسی بشردرآن زمانها به ابزار ثبت  دارای مستندات بجا مانده تاریخی نیستند  وداستان این سفر سینه به سینه نقل گردیده اند و دراثرمرور زمان در قرنهای نزدیک تدوین شده اند.

بهرروی بدون اینکه بخواهم وارد مبحث استدلالی  پیدایش اینگونه باورها ی دینی گردم  فقط اشاره می کنم که دین یهود که قدیمی ترین باور دینی ومنشا ومبنای دیگرباورهای دینی بعد ی گردیده است درحقیقت  باتوجه به کتاب مقدس یهودیان شرح داستان سفر عیسی و قوم بی نهایت جاهل ونادان بنی اسرائیل از مصر به فلسطین ( اورشلیم ) می باشد.

در زمانهای جلوتر ما رد پای این باوردینی را بنوعی در افکار واندیشه های زرتشت  بنیانگزارآئین بهدینی درایران  مشاهده می کنیم.