جعفر پناهی این فیلم ساز بزرگ واین آفرینشگر لحظات واقعی طبیعت وزندگی را آزاد کنید
...................................................
آسمان دردل من ابری شد........... سهیک پائیز 2010
پرزد و............... رفت
وقتی از بام دلم پرزد ورفت
آسمان دل من ابری شد
یاد خوب مادر _ مادر آن واژه خوش
که همه دار وندارش دل بود
دلی سرشاراز مهر _ دلی لبریز از عشق
خنده ام شد گریه _ گریه شوق پرواز
پرکشیدن تا اوج ........ تا نهایت تا هیچ
گم شدن درافقی نا پیدا
مادرم وقتی رفت
شوردرمن افسرد
عشق درخانه دل تنها شد
دست اوبود نوازشگر تنهایی من
عشق اوبود دلیل ماندن
مادر.......... ای آئینه راز نهان
باکه گویم زین پس
فصه غصه بی پایان را ؟
............ پرزد ورفت......... رفت