آخرین ترانه ی باران

هیچ کس تردامن نیست ـ دیگران می پوشند ومابرآفتاب نهاده ایم ـ شمس تبریزی

آخرین ترانه ی باران

هیچ کس تردامن نیست ـ دیگران می پوشند ومابرآفتاب نهاده ایم ـ شمس تبریزی

پیش از باران .......... سهیک نوامبر 2012

پیش ازبارش  باران ...................... سهیک نوامبر 2012

هوا دل گرفته است

تاچشم کار می کند ابرهای  دلتنگی  به شکل وشمایل های ویژه درآسمان دررفت وامد هستند

گهگاهی یک هواپیما ازلای ابرها سرک می کشد وسپس گم می گردد

هوا هوای پیش ازباران است

وقتی همه دلتنگ هستند _ وقتی گفته ها وناگفته ها برروی هم تلنبار شده اند

چاره ای نیست چشم براه بهم خوردن ابرها باشند

ابرها باهم برخورد می کنند و صدایی هراسناک در فضا می پیچد

آنی نمی گذرد که باران می بارد ....

چه زیبا قسمت کردنی است بارش بی بهانه باران

این بخشش زیبا که بدون سوا وجدا کردن همه وهمه جا را خیس می کند

می بارد ...... بی وقفه  و بی  تامل و زندگی ساز

برسقف اسفالت خانه همسایه گیاهی گم نام روئیده است

گیاهان چه لذتی می برند از باریدن باران

باران همه جارا براق وتمیز می کند

اکنون پس از مدتی باریدن گویی خسته شده است

متوقف می شود _

 بوی خوش خاک وگیاه _  پریشان حالی وبیرون زدن  حلزون ها

و رهگذرانی که چشم به آسمان می دوزند

وچترخودرا می بندند

هوا قبل ازباران سخت دلتنگ است و بیرنگ

اکنون اما ابرها کم کم به سویی کوچ می کنند

شب از راه می رسد

وآسمان زیباومهتابی سرشار ازستاره ها

جلوه دیگری از هستی را نمایش می دهند

ابر _دلتنگی _ باران _ گشودگی _ مهتاب _ ستاره ها

دل آسمان باز شد گرچه دل من هنوز بسته وتنگ است