آخرین ترانه ی باران

هیچ کس تردامن نیست ـ دیگران می پوشند ومابرآفتاب نهاده ایم ـ شمس تبریزی

آخرین ترانه ی باران

هیچ کس تردامن نیست ـ دیگران می پوشند ومابرآفتاب نهاده ایم ـ شمس تبریزی

آتش افروز ـ خجسته نوروز وهمچنان سرمازدگی ما

آتش افروز _  خجسته نوروز وبهار وهمچنان سرمازدگی های ما

بامشاد تابناک


بهارانه _   بااین همه غم درخانه دل _ اندکی شادی باید که گاه نوروز است.

درهمین روزهای سال است که آتش افروز لباس سرخ برتن می کند ودایره زندگی به دست می گیرد _ مست وشادوشنگول ترانه می خواند وفرارسیدن نوروز را مژده می دهد

مردمان خسته از سرمای طاقت سوز زمستان  خود رابرای یک کشیدن خمیازه های عمین از هوای دلکش بهاری آماده می کنند

درختان ازخواب زمستانی بیدار می گردند و پرندگان برشاخه مست از هوای بهاری پایان زمستان را نوید می دهند

خجسته نوروز جاودان جشن هویت ملی ماایرانیان درراه است _ موسمی که مارابه  فراخنای تاریخ می کشاند _ ما که چندین هزارسال تاریخ وتمدن را درپیشینه خودداریم .

ولی ماراچه شده است که چنین اندوهگین وخسته و پریشان وسردرگریبانیم؟ ونوروزمان هم با کهنه روزهایمان چندان تفاوتی ندارند ؟

هفت شین  یا هفت سین ؟

ازروزی که  " شراب  " ما " سرکه " شد _ شوق مستی وشادخواری نیز از سفره هفت سین ما رخت بربست _ مگرنه اینست که هرکدام از چیدمان های هفت گانه ما در پشت نام خود معنا ومفهموم و فلسفه دارند _ گر چنین است که هست _ سرکه را چه مفهوم تفسیری است ؟ چرا زود انگور را سرک می کشیم تا شراب نگردد ؟ تبدیل شراب به سرکه گرچه درظاهر یک جابجایی ساده است اما درپشت این تغییر یک فرهنگ و تاریخ نهفته است

شراب وشمع وکجا و سرکه و سکه کجا ؟

شمع را روشن کنیم _ پیاله های شراب رالبالب  وبه یاد یارودیار نوروز و بهار لاجرعه سرکشیم

وبه یاد آن چنگی مست باشیم که درزمان جنگ وکشتار وخون  وجنون درکوچه باغهای نیشابور چنگ می نواخت ومی خواند  """ بااین همه غم درخانه دل  _ اندکی شادی باید که گاه  _ گاه نوروز است.

آخرین روزهای زمستان 2011 ..... بامشاد تابناک