آخرین ترانه ی باران

هیچ کس تردامن نیست ـ دیگران می پوشند ومابرآفتاب نهاده ایم ـ شمس تبریزی

آخرین ترانه ی باران

هیچ کس تردامن نیست ـ دیگران می پوشند ومابرآفتاب نهاده ایم ـ شمس تبریزی

تقدیم به همه آنانی که همانند جوانه سبز شده اند... سهیک

 

سبزوسیاه .........( تقدیم به همه آنها ئیکه سرشارازسبزی شده اند )..............  سهیک

سبز نمادی از رویش است

بهانه  بارورشدن

شکوفیدن....... به بهارنشستن

هرزمان شوق رستن از قفس دلمان  پرکشید

سبز خواهیم شد _ جوانه می زنیم _.شکوفه می دهیم_  می روئیم _ به بار می نشینیم

وهرآن غم نان وآب وآزادی

برهستی مان چنگ زد

سیاه می شویم _ پلاسیده وخشک و بی بار

همچون برگی  ازپائیز زیرپای رهگذران

لگد کوب می شویم _ می پوسیم

وازیاد خاطره جنگل  می رویم

سبز وسیاه

نماد هستی ومرگند

چه خوشا

سبز شدن درسیاه ترین غروب یک جنگل

آنجا که ماه درپشت ضخیم ترین  ابر دلتنگ

پنهان شده است

چه خوشا

سحر طلوع اولین نشانه های روشنی

شب اما...... زیردست وپای اشعه خورشید

نامیدانه دست وپا می زند

وچون خفاشی روشنی گریز

درسیاهی خود را به دیوار می کوبد

تابش خورشید اما

قصه سیاهی را دردل روز ذوب می کند

روز_ روشنی _ آفتاب _ زمین _

جوانه ای درگوشه باغچه ازدل خاک بیرون آمده است

یک سبزینگی ناب

رنگی به زیبایی مهتاب

شب تاریک مارا رنگ سبز زده است

ازدور صدای فریادی بگوش می رسد

بلبلی عاشقانه ترین ترانه اش رابرشاخسار می خواهد

وشیدایی به همراه طنین نازک  ترین  سیم های سازش

مرغ سحر را زمزمه می کند

ظلم ظالم............ جورصیاد

آشیانه داده برباد*

شام تاریک ما روبه سحراست؟

سبزینه ما سبز ترخواهد شد ؟

قامت ترک خورده شب درحال فروریختن است؟

............ خروس خوشخوان سحری چه باشور می خواند

قوقولی قوقو....... خواب رفتگان بیدار

بیداران  به وقت درمکان قرار.

سهیک........... یکم آبان ماه...... 2009 /10/23