آخرین ترانه ی باران

هیچ کس تردامن نیست ـ دیگران می پوشند ومابرآفتاب نهاده ایم ـ شمس تبریزی

آخرین ترانه ی باران

هیچ کس تردامن نیست ـ دیگران می پوشند ومابرآفتاب نهاده ایم ـ شمس تبریزی

به یاد دکترهما دارابی که جسم خودرا بسوخت تا روشنی بخشد.....سهیک

330

نگاهی گذرا به چند سروده ازبزرگان سرایشگری درجهان....

 

1- الیا ارنبورگ.....

 

ایمان ... یک چشم بنداست... دیواری دربرابربینش

به خیره مگو...که ایمان کوه را به جنبش درمی آورد

ایمان به جسم بی جان...... جان می بخشد!

من جسم بی جان نیستم....انسانی زنده ام من

تنها به تو ایمان دارم ای وفادارترین..... به قرن و به انسان!

 

2- پل الوار.....

 

اما اگرسراسرکوچه ام را سرراست است

وسراسرسرزمینم را همچون کوچه بی انتها بسرایم

دیگرباورنمی دارید.....سربه بیابان می گذارید

این است قانون گرم انسانها

از رز با د ه می سازند....ازذغال آتش وازبوسه ها...انسان

این است قانون دلپذیرانسانها

آب را به نوربدل می کنند

رویا را به واقعیت

بیگانگان را به آشنایان

تورا بجای همه زنانی که نشناخته ام...... دوست می دارم

تورا بجای همه روزگارانی که نمی زیسته ام...... دوست می دارم.

 

3-  برتولت برشت.......

 

آنکه می خندد..... هنوزخبرهولناک را نشنیده است

دریغا!

ماکه زمین را آماده مهربانی می خواستیم

خود............ مهربان شدن ... نتوانستیم

چون عصرفرزانگی فراز آید

وآدمی آدمی را یاورشود

از ما--- ای شمایان

باگذشت یاد آرید!

 

4- ماند لشتایم....

قرن من....... ای دد....چه کسی می تواند

به عمق مردمکهایت خیره شود

چه کسی...... با خونش

مهره های پشت دوقرن را می چسباند

برای گرفتن زندگی از آهنها

برای آغازکردن جهان نوین

باید با فلوتی........... مفاصل گره دارروزها را بهم پیوست.

 

5- هرما ن هسه....

اکنون تمام مرگ هارا مرده ام

وتمام مرگ هاراباز خواهم مرد

مردن مرگ چوب درخت

مردن مرگ سنگ در کوهستان

مرگ زمین درشن

مرگ برگ درچمنزارشکن شکن تابستان

و...مرگ خونین انسان.

 

6- چو یوان.......

پیرم... به پیری آسمان وزمین

به هنر هنرورزان می اندیشم

هنر آنانی که کارشان بزرگ وبی هعمتاست

عقابها همیشه تنها پرواز می کنند..... همیشه چنین بوده

دایره............ مربع چگونه توان بود

تن پوشم از برگ نیلوفروشان بلوط آبی

جلیقه ام از گل

مردان مرا نمی شناسند........... چه باک

مردان.. اعتبارزیبایی زنان را تبا ه می کنند

مردی که زنی را به زور از آن خودکرد

بوی خوش گلهای عروس کجاست؟

 

7--  شا ندروپتوفی...........

گونه ی سرخ تو

سرخ گل بهاری  است

چشمان خسته من................. آفتاب بی رنگ پائیز

وقتی همه بتوانند سهمی یکسان اززنبیل فراوانی بگیرند

وقتی سرانجام همه بتوانندیکسان درکنار میز حق بنشینند

وقتی که روشنایی بار آورد و دانایی برپنجره هرخانه بتابد

آن وقت می توان گفت:  ایست

اینست سرزمین موعود.

 ............................

پیام خوش>>> دیروز(۱۹-۱۲-۲۰۰۶) مجمع عمومی سازمان ملل متحد نقض سیستماتیک حقوق بشر درایران تحت حاکمیت اسلامیون را محکوم نمود واین پنجاه وسومین باراست که در طول این بیست وهشت سال رژیم ایران توسط مجمع عمومی ودیگرنهاد های حقوق انسانی این سازمان محکوم می گردد.....این پیروزی برتمامی مردم خوب ایران بویِژه زنان وکودکان وتلاشگران حقوق بشر تهنیت باد.

 

دوستان برای تائید بیانیه یک ملیون امضا جهت لغو همه قوانین تبعیض آمیزعلیه زنا ن در جامعه ایران به  سایت تغییربرای برابری مراجعه وسهم خودرا دراین تلاش بزرگ ادا نمائید..... با سپاس.

www.we-change.org

 

پیام این باررند شیراز........

گفت: آن یار کزو گشت سرداربلند

جرمش آن بود که اسرار...هویدا می کرد!

گفتمش : سلسله زلف بتان از پی چیست؟

گفت: حافظ گله ای از دل شیدا می کرد.

 .................................................... شب یلدا شب شکوفایی یکی از بهترین ها که شناخته ام

 گلی جان..هم دل- هم نفس-هم پرواز-همآواز-همراه دل تنگ ترین دل تنگی هایم سالگردشکوفایی ات را با شوروگل ولبخند وسپاس تهنیت می گویم