آخرین ترانه ی باران

هیچ کس تردامن نیست ـ دیگران می پوشند ومابرآفتاب نهاده ایم ـ شمس تبریزی

آخرین ترانه ی باران

هیچ کس تردامن نیست ـ دیگران می پوشند ومابرآفتاب نهاده ایم ـ شمس تبریزی

اولین نوشته سال نو.............بهارانه......................سهیک

بهارانه.... برای خانه تکانی دل و اندیشه هیچ وقت دیرنیست....................سهیک

 

گاهی نیستیم .....

وشایدهم هستیم وبودنمان را پنهان می کنیم

گاهی گم میشویم...!

ویابهتر.....خودرا به اختیارگم می کنیم!

گاهی سکوت می کنیم....

انگار نه می بینیم ونه می شنویم 

سکوت...شایددرخودفرورفتنی باشد برای تعمق.

وقتی هم هستیم وهم پیدائیم وهم آماده تعریف وانتشارخود

هنگامیکه با شهامت ودرایت خودراداستان می کنیم

آنگاه است که ازخواب زمستانی برخاسته و بهاری شده ایم

یعنی ازخود رسته... جوانه وشکوفه زده وآماده باروری گشته ایم.

وقتی خسته ایم وگرفتارتضادهای ناهمرنگ درونی خویش

بهتراست بخواب تامل فرورویم..تاخودرابخواب بزنیم!.. بخواب زدن خود درنهایت بیداری! مشکل وناهمگرایی فکری ماراحل نمی کند.

جای تاسف است که برخی دوست و اصراردارند که دربهارنیزهم چنان درخواب یخ بسته وزمستانی خودغوطه ورباشند!!!

 

 

نوروزپیام آوروپیشگام بهاراست..

 

وبهارموسم زایش و رویش وسربرآوردن وتازه شدن

ازخواب گران زمستانی بیدارشدن ورخت نو پوشیدن

تن پوشی متفاوت به تن کردن وایجاددگرگونی درخود...نه تنها بظاهربلکه درژرفنای درون.

 

 

هرسالی که برماتازه می شود می بایدبا پارین سال ما متفاوت باشد

چون درنمودارزندگی یکسال بزرگترشده ایم واین یعنی اینکه بردانش و اندوخته های فکری ما افزون شده است.

اگرچنین نشود ما بجای پیش رفتن.... درجازده ایم!!

 

فرق بزرگ آدمها بادیگرجانداران اینست که آدمها دارای نمودارفکری ثابت نیستند ولی دیگرجانداران چنین اند

زندگی یک پرنده ویا درخت طبیعی دریک چهارچوب مشخص تعریف شده است وکسی بیش ازتوان تعریف شده ازآنها توقعی ندارد ولی آدمها اینگونه نیسشتند وهرگزتعریف ازپیش مشخص شده ای ندارند.

لقب آدم بودن هرکس بستگی به میزان فاصله گیری او ازخلق و خو ومشخصات تعریف شده دیگرجانداران است.

 

یک جانورویادرخت هیچ گاه مجبورنیست خودش را به دیگران معرفی نماید ولی آدمها مجبوربه این کار هستند تا ثابت کنندکه با یک جانورتفاوت دارند...آدمها ازسن نوجوانی بنابرمیزان توانایی های فکری خوددایم درحال معرفی خودبه دیگران هستند واین معرفی درنوع رفتاروگفتارومنش آنها خودرانشان می دهد...

 

آدمها دردرازای زندگی دایم درپی تعریف وانتشارخود به دیگران هستند وطبیعی است که هرسال وهرماه بایدقادربه تعریف جدیدتروبهتری ازخودباشند تا بتوانند نموداررشدفکری خودرا ترسیم نمایند.

عوامل بسیاری دراین نمودارموثرند که مهم ترین آنها عبارتنداز تعلیم وتربیت/// شرایط اجتماعی// وتوان میزان بهره گیری ازدست آوردها وتجربیات دیگران// وهوش ونبوغ وپویائی ذهن// وبرخی عوامل ژنتیکی.

 

بنابراین دردوران نوجوانی آدمها خود را تعریف ناقص می کنند ودردوران جوانی کامل تر ودرودراواسط زندگی و پختگی فکری آنگاه که اندیشه وباورهایشان دوام و قوام فکری گرفته وبه نوعی ثبات رسیده است باید بتوانند درممکن ترین شکل خودرا معرفی و منتشرنمایند بنوع و روشی که هم موردپسندخویش و هم دیگران قرارگیرد . دراینجاست که هم نیروی تمیزدهنده درونی خود انسان و هم آنچه بعنوان منش وکرداروگفتارپسندیده ازنظرهمگانی موردمقبولیت قرارگرفته همیشه بعنوان یک زنگ هشدار درگوش تیزهوش آدمها به صدا درمی آید وآگاه باش می دهد که: اول تامل و تعمق و بعد گویایی وسخن!// همان گونه که خواجه شیرازپیاممان می دهد:// باعقل وفهم ودانش دادسخن توان داد.............................چون جمع شدمعانی گوی بیان توان زد///

جوانان پس ازگذران سنین ماجراجویی هاونافرمانی وگاهی گستاخی ها کم کم به دوران آرامش وژرف نگری پای می گذارند که ازجهت سمبلیک  ماند تبد یل یک نهال( که باوزش باد خم میگردد) تا رسیدن به  اندازه های یک درخت کهن و استوارو ریشه درژرفنا  که حتی توفان هم قادرنیست اورا تکان بدهد....!

 

دوستان خوب و جوانم هیچ گاه به دانش جوان خود تکیه نکنید ودایم درپی مروروخط زدن و دوباره نویسی خودباشید... درتعریف زودهنگام خودپای فشاری نکنید/// نوبت وزمان تعریف وانتشارقابل تامل وباورشما هم فراخواهد رسید به شرطی که همیشه درپی تازه کردن وبه روزآوردن باورها وبرداشتهای خود باشید.. شهامت درقبول اشتباه نه تنها باعث شرمساری نیست بلکه نشان ا زهشیاری و پویایی ونقدپذیری(تمایل به رشد) شما می نماید....این دوباورغلط را درذهن خود خط بزنید اول اینکه:: من به اندازه کافی می دانم!! و دوم :آنچه می دانم دانش یقین است!!!.....که هیچ کس نمی تواندچنین ادعایی کند..چرا؟........چون دانش وآگاهی حدومرزوایستگاه! ندارد.........وانتهایش ناپیداست و همه باورهای رنگارنگ هم دست آوردهای فکری بشردرقرون اولیه تابدین جاهستند و قابل خط زدن وحتی نادیده نگاشتن وفراموش کردن ودوباره ازنو نوشتن!