آخرین ترانه ی باران

هیچ کس تردامن نیست ـ دیگران می پوشند ومابرآفتاب نهاده ایم ـ شمس تبریزی

آخرین ترانه ی باران

هیچ کس تردامن نیست ـ دیگران می پوشند ومابرآفتاب نهاده ایم ـ شمس تبریزی

وقتی دوباره آمدی سبز خواهم شد........ سهیک

چند دل نوشته کوتاه............ سهیک ( نمک آ برود تابستا ن 2006)

 

تو وجنگل...

تو به جنگل می مانی

تا چشم کار می کند

سرسبزی ونشاط رادرچشما نت می توا ن دید

دستهایت قامت بلند بلوط است

که دروسعت آبی آسما ن  سربه خورشید می ساید

ا زدلت چه بگویم.....

دریا دریا مهربانی است

لبخند تو شور امید است

وقتی می خندی

آ ن چنان شهد امید ازلبانت جاری است

که گویی بی خش ترین

صدای جهان سکوت جنگل را می شکند

نمی دانم  شاید این شور اندوه نهان است

بمان وبخوان چون پرنده بربلندای درخت

روزی بی شک قفس خواهد شکست

وتو رهایی رابابالهایت آزمون خواهی کرد

 

چشم درراهم.......

یبا زودتر ای صدای گرم عشق

که سالهاست شور زندگی را

درگوشم زمزمه می کنی

بیا تا دگر بار باتو جوانه زنم

باتو سبز شوم..............  چونا ن بهار

فقط باتو می گویم

خسته ام .............. خسته

ازهمه کس وهمه چیز............ جز تو

تو و دل شوره ها یت

تو ونوا زش ها یت

تو و گرمی دستهای مهرافشانت

ای قدیمی ترین وماندگار ترین عشق

دوستت دارم

بی بهانه وبسیا ر

زودتر بیا ........... گلدا ن دل روبه خشکی است

............................................

عاشقا ن........ بجوشید

بخروشید...چون جوانه ازدل خاک

زمین تشنه بارور

چشم براه باران ا ست و

فصل .......... فصل یخ شد ن بهمن

بهمنی که برسرمان آوا رشد

تا به شوق آزادی وسربلندی

 به فراسوی تاریخ پرتاب شویم

.................................................

سالگشت هجدهم تیر برهمه عاشقان رهایی تهنیت باد

................................................................

 

نظرات 20 + ارسال نظر
رازهای بی پایان من......... 8 - تیر‌ماه - 1386 ساعت 09:50 ب.ظ

او به بیابانی میماند..
خشکیده بر لب
امیدش تنها سرابی است
که مانند شرابی چند ساله......
تنها مزه ی گس لذت بخشش مانده است.

فریبرز شمشیری 9 - تیر‌ماه - 1386 ساعت 01:40 ب.ظ


با سلام،

با توجه به اینکه شما در تلاش هستید و برای یک میلیون امضاء فعالیت می کنید که امیدوارم هر چه سریعتر به اهداف مورد نظر برسید بنظرم مناسب آمد که دوستانی که به اینترنت دسترسی دارند در این زمان از کمپین "دست از سنگسار بردارید" نیز با امضاء آن حمایت خود را به عمل بیاورند.

آدرس کمپین:

http://www.petitiononline.com/sangsar/petition.html

اجرای حکم سنگسار را متوقف کنید

قوه قضاییه ایران باید سریعا حکم سنگسار یک زن و یک مرد متهم به زنا را که قرار است فردا در ملا عام انجام شود را لغو کند. دولت ایران بزودی یک مادر و یک پدر را به نحوه ای وحشیانه به قتل خواهد رساند.
ابراهیمی که مادر سه فرزند است برای 11 سال گذشته محکوم به سنگسار در زندان چوبین قزوین بسر برده است. مردی که وی متهم به داشتن "رابطه نامشروع" با او میباشد هم در این زندان نگهداری میشود.

بر طبق قانون مجازات اسلامی ایران به عنوان مجازات زنا حکم سنگسار در نظر گرفته شده است. بر طبق ماده 6 میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی که ایران امضا کننده آن است: "در کشورهایی که حکم اعدام لغو نشده است، مجازات اعدام فقط باید برای جدی ترین جنایتها اعمال شود." همچنین ماده 7 این میثاق ملزوم میکند که "هیچکس نباید مورد شکنجه یا اعمال رفتار خشن وغیر انسانی به عنوان مجازات قرار گیرد."

ما با اجرای حکم اعدام در تمامی شرایط، به خاطر طبیعت وحشیانه آن و غیر قابل بازگشت آن مخالف هستیم، به خصوص با سنگسار و دیگر احکام وحشیانه اسلامی.

در آذر 1381، رئیس قوه قضائیه ایران دستور توقف اجرای حکم سنگسار را صادر کرد. اما بر خلاف آن، اجرای این حکم هنوز تداوم دارد و در مورد زنان بخصوص بیشتر اجرا میشود. این حکم سنگسار نشان می دهد که همچنان سنگسار در ایران انجام می شود که نقض مشخص تعهدات بین المللی است. حکومت ایران باید سریعا این عمل شرم آور و ننگین را برای همیشه از قوانین خود حذف کند.

نگار 10 - تیر‌ماه - 1386 ساعت 07:12 ب.ظ http://selseleh.blogsky.com

دلم گرفته و دستنوشته هایت غمگینترم کرد

فریدون ضرغامی 11 - تیر‌ماه - 1386 ساعت 02:11 ق.ظ http://asvad.persianblog.com

بسیار دل انگیز وزیبا نوشی قلمت بار ور

بانوی باران 11 - تیر‌ماه - 1386 ساعت 03:46 ب.ظ http://ronak5s.persianblog.com

کسی نیست


کسی برای بودن نیست


کسی برای دوست داشتن


...کسی برای ماندن

...باید رفت

باید از این وادی ویران رفت

من از بودن خویش شرمسارم

بار می بندم

.
.
.
سهیک عزیز من برگشتم ...

حامد داراب (ح.د.شبگیر) 12 - تیر‌ماه - 1386 ساعت 04:28 ب.ظ http://ashkemashogh.blogfa.com

باسلام ودرود فراوان بر سهیلک شفاف بزرگوارم
اشک معشوق شما با عنوان :
تقاص ملت خوابی که چشم و دل کورند
در موضوع های
۱ -- بیانیه ی حزب ملت ایران به مناسبت ۱۸ تیر
۲ -- با یاد میر زاده ی عشقی
۳-- در یاد هنرمند ایرانی خدیجه دده بالا
۴-- شعری از من در جواب شاعر ودوست خوبم(محمد رضا سیف)((که حتما نقد کنید))
به روز است و به انتظار شما مینشیند

وتو رهایی را با بالهایت آزمون خواهی کرد بسیار زیبا بود

محبوبه 14 - تیر‌ماه - 1386 ساعت 12:42 ب.ظ http://www.tapeshesaniyeha.blogfa.com

مادرم، تمام هستی ام، خاطره ی سایه ی صفا بخش مهرت تا همیشه آرام بخش جای جای خاطرات زندگی ام می ماند .... روزت مبارک



فریبا 14 - تیر‌ماه - 1386 ساعت 06:00 ب.ظ http://greenlady.blogfa.com

سلام سهیک مهربان
چرا دیگر به من سر نمی زنید .
من هربار می ایم ولی شما....
خیلی از حضور شما خوشحال خواهم شد.
در ضمن خیلی زیبا نوشته اید.

سروناز 14 - تیر‌ماه - 1386 ساعت 07:23 ب.ظ

سلام خوبید
خیلی وقت بود نیومده بودم
ببخشید که بی معرفت شدم
شعر قشنگی بود
شاد باشی

مهشید 16 - تیر‌ماه - 1386 ساعت 02:40 ق.ظ http://lovelygirls.blogfa.com

سلام... دوست من ...خوبی؟دلم برات تنگ شده چرا دیگه نمیایی پیشمون؟
مهشید...

فریبا 19 - تیر‌ماه - 1386 ساعت 11:57 ب.ظ

برای باور بودن کسی باید باشه...

استاد دیگه ما رو تحویل نمیگیرید... اما شعر زیباتون. همیشه اسم جنگل و فکر بودن توش یه انرژی خاص بهم میده.

ممنون از لطفت سهیک جان...

سهیک عزیز همیشه به عنوان یه برادر بزرگتر برای راهنمایی هاتون احترام قائلم اما خانواده ادیب اون پول رو بابت بیمارستان خرج کرده بودند و خرید قبر... البته که نمیشد جسدش رو در حیاط خونه شون دفن کنند تا ارزون تر در بیاد. میشد؟ خدا نصیب هیچ خانواده ای نکنه ادم حاضره فرش زیر پاشو بفروشه تا جوونش زنده بمونه و هزینه بیمارستانهای خصوصی اونهم آی سی یو که دیگه سر به فلک میکشه... مادرش (پدر نداره ادیب یعنی داره ها بیمار روانیه و با خانواده زندگی نمیکنه.) همش میگفت اگه از روز اول بیمارستان خصوصی خوابونده بودیمش شاید نمی مرد... اما در مورد این که شما میگید هزاران ادیب داریم ... و کاری برای همه نمیشه کرد به نظرم این حرف اصلا مناسب سهیک که مرد ی است بسیار دانا و مهربان نمیشه این حرف مال کسانیه که دوست دارن از شنیدن ندای وجدانشون فرار کنن... در تموم این سالها اگه قرار بود با همچین تفکری زندگی کنم هرگز به هیچ کسی کمکی نکرده بودم چون هزاران عروس بی جهاز... هزاران مریض روی تخت ...هزاران دانش اموز مشکل دار... هزاران بچه گرسنه و... وجود داشت و خوب از دستهای ناتوان من برای همه کاری ساخته نبود اما.... برای یکی چرا... و مسلما اونهایی در این شرایط دست یاری به من میدن که مثل من فکر میکنن. و اگه تعداد ادمایی که تفکرشون شببه منه زیاد شه از تعداد اون ادمایی که شما گفتید کم میشه... اما در مورد سوالم از خدا ... یا همون انرژی مطلق... یا همون کائنات ... حتما ازش سوال خواهم کرد.... این روزها مهمونهای عزیزی دارم که مشغولشونم (پدر و مادرم) و در حال پر کردن باک بنزین عشقم هستم از حضور زیباشون... سرم که خلوت شد یک پست در این باره مینویسم...
و اما در مورد پی نوشتم... راستش من همیشه همین کارو میکنم ... موضوعات بی ربطی رو که دوست دارم دیگران بدونن در پی نوشت مینویسم احتمالا باید اسم دیگری روش بزارم ولی الان فکری به ذهنم نمیرسه... خوشحال میشم کمکم کنید و مثل همیشه ارادتمندم و ممنون که در بی اینترنتی به من سر زدید...

سارا 26 - تیر‌ماه - 1386 ساعت 01:50 ب.ظ http://mojezayeeshghe.blogfa.com

سلام
خیلی زیبا بود.
امیدوارم همیشه موفق باشین.

یلدا 31 - تیر‌ماه - 1386 ساعت 03:46 ب.ظ http://www.man-yaldam.blogfa.com

سلام
غیبتهای مکرر منو که میبخشی
یلدا همینه
همی میره
هی میاد
گاهی میبینه
گاهی نیخواد ببینه
من خوبم و ممنونم از سر زدنهات
دارم دوباره مینویسم

و خیلی هم دوستت دارم

سهیک جان با سلام ممنون از راهنمایی هات ...اولا من هر وقت واژه ای به جای پی نوشت پیدا کنم حتماجایگزین پی نوشت میکنم. و دیگه این که احساس من اینه که تنها فکر کردن به مسائل ریشه ای نمیتونه فایده ای داشته باشه..در مورد بیمارستان واقعا دوست دارم برم دو جاست که خیلی دوست دارم برم یکیش خونه سالمندانه که همیشه دلم میخواسته روزی از ماه رو به رفتن بهش اختصاص بدم که تا حالا نتونستم. میدونی که حضور اشکان کوچکم باعث شده که حتی از بستگان بستری در بیمارستان هم تلفنی عیادت کنم... اما کمک کردن به نیازمندا البته مسلما منظور شما از اینکه گفتی ( برخی می دزدند ومی چاپند و با زد و بند ورانت خواری وفساد به ثروت می رسند ودرکنار آن اندک ناچیزی راهم صرف دیگران می کنند هنری نکرده اند چرا که آنها خود سهام داری ازاین شرایط ناهمگونند) منظورت به دوستانی که من ازشون تشکر کردم که نبوده! من نمیدونم منظورت کی بوده اما من فکر میکنم این گروه هم باز بهتر از اونایی هستن که میدزدند و میچاپند و حتی دلشون نمیاد از مال بادآورده شون ذره ای به کسی کمک کنند. اما خودم حس پزشکی رو دارم که در انتظار کشف دارویی برای درمان بیمارشه و چاره ای نداره که درد اونو با مسکن درمان کنه تا بیمارش زجر کمتری بکشه.. میدونی اصولا با دیدگاه شما مخالفم... بشینیم تا راه حل ریشه ای پیدا بشه یا فکر کنیم به راه حل های ریشه ای در حالی که میتونیم کمی از درد رو کاهش بدیم...خوب البته در علم پزشکی هم پزشکای مختلف درمانهای مختلف دارن... من جزو اون گروهم که کمی نازکدل هستن و نمیتونن درد کشیدن بیمارشونو ببینن اونم وقتی که مسکن تو کمده و کلید کمد هم تو جیبشون...نمیگم شما غلط فکر میکنید یا من درست.. من با این کار احساس آرامش میکنم همین.باز هم ممنون از راهنماییهاتون... حتی اگه مخالف عقاید من باشه باعث میشه که بیشتر فکر کنم.

فرداد 4 - مرداد‌ماه - 1386 ساعت 03:06 ق.ظ http://my.opera.com/FardadShokouhiRazi/blog/

سلام دوست گرانقدر...
خوبی؟
من هم !
دفتر شعر ما را و خیلیهای دیگر را این اعراب بدوی بستند !!
این آدرس یک دفتر دیگه است که باید از اول توش بنویسم...
به امید دیدار دوست خوبم.

یلدا 4 - مرداد‌ماه - 1386 ساعت 10:50 ق.ظ http://www.man-yaldam.blogfa

سلام مجدد
تشکر بی اندازه
و امید به پایداری این دوستی عمیق
.
.
.
روزی بی شک قفس خواهد شکست
وتو رهایی رابابالهایت آزمون خواهی کرد
.
.
.
چقدر این قسمت از متن زیبایت منو جذب کرد
چقدر امیدوار شدم و چقدر ممنونم که همیشه با منی

اما کاش میدانستم آنروز که قفس میشکند زنده هستم یا نه
نمیدانم تلاشهایم به ثمر مینشیند یا روزی آزادی را خواهم دید که روحی در بدن نمانده باشد
اما مسلما این آزادی را اگر فرزندی داشتم حتما به او ارزانی میکنم

خیلی خیلی دوستت دارم

سانای 16 - مهر‌ماه - 1386 ساعت 12:21 ق.ظ http://www.sanay.blogfa.com

سلام بر خوبان و مهربانان
سلام بر تو دوست عزیز و گرامییم
از اینکه دیر به دیر به خانه زیبای تو سر میزنم معذرت میخوام
اهنگ دلنشین وبلاگت انقدر زیباست که به دوستان خارج از ایران که با فرهنگ ما بیگانه هستند و اشنایی ندارند برای انها جالب هست
دوست من خوشحال شدم که باز دیدم شما رو

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد