آخرین ترانه ی باران

هیچ کس تردامن نیست ـ دیگران می پوشند ومابرآفتاب نهاده ایم ـ شمس تبریزی

آخرین ترانه ی باران

هیچ کس تردامن نیست ـ دیگران می پوشند ومابرآفتاب نهاده ایم ـ شمس تبریزی

زمزمه های باران.. روری فریادخواهند شد...........پائیزدرنگاه سهیک

به یاد گل پرپرشده درگفتارم.. بیادزخم ماسیده درپندارم....به یادآرام بخش جانم.....بنام مادرم......به نام ایرانم

دو دل نوشته پائیزی>>>>> سهیک پائیز2006 دماوند.

 

1- درانتهای شب...

درمنتهای هرسیاهی شب

خورشید ایستاده است...... بلندوسرفراز

تارنگ شب راباکلک زرین خود

بیاراید.....

پس هرشب هولناکی به پگاه می رسد.... لاجرم

اگرچه حتی چشمانمان به سیاهی عادت کرده باشد ... نیز

روشنا.....پیش چشم ما خواهدشکفت.

 

زمانه شگفتی است!

راه زنان...... گردنه بندان..........زورورزان میدان های بی رقیب!

درآرامش! با توان رنجبران........ برج می سازند

وفرزندان رنج به دیوارهای شیشه ای تف میاندازند

 

بیکاری نیست...! چه خوش........ همه مشغولند!!!

کاربرای همه هست!!

گر چه همه فروشنده اند!

یکی تریلرهای مملوازافیونش را

یکی برج وبارویش را

یکی چک وسفته اش را

یکی کشتی آهنش را

یکی کلیه اش را

یکی تنش را

یکی هم ازناداری......... شرافتش را؟!.

 

 درسکوتی چنین سرشارازبغض....

بشارت دهندگان جنون جنگ فریادمی زنند

ای ملت امت شده آسوده باشید!

اگرنا ن ندارید............. کیک زرد برایتان می پزیم بانمک سبز

درسانتریفوژی به بزرگی همه کاسه های خالی از غذای جهان!

اگرکارندارید....... بیائید رزمایش  کنیم!

اگردلتا ن گرفته....... روضه گوش کنید!

اگردرمانده اید.......... دعا یادتان نرود!

اگرشکایت دارید....... بروید جمکران!

اگرتفریح خواستید....... بیائید راه پیمایی می کنیم!

این همه پرچم.....این همه نفت برای سوزاندن

این همه سفارت........ برای حمله!؟

چقدرناشکرید شما!؟ ... این همه موشک تهی بردو دوربرد ومیان برد

اززمین به خشکی وازدریا به کهکشا ن

همه جا.....حتی ناهیدومشتری درتیررس ماست!

اینقدر غر نز نید!!...... شکرگذارباشید!!؟

رفاه وآزادی یعنی چه؟؟؟......... دشمن به این بزرگی برایتا ن خریده ایم!

بادلارهای نفتی خودمان..!!!!!

دنیا را هم که قبول نداشتیم...و

با تکنولوژی بومی خودمان!!

درحوزه!.... نقشه جهان راتغییر داده ایم

دوست ندارید ارباب جهان شوید؟؟

جانشین وعده داده شده؟؟

پس کمی تامل کنید!

فعلا دعاکنید!... تا شاید .بیاید همین روزها. فرج!..ازقم.. ساوه ویاشاید هم....ازکرج!

 

2- سکوت وشرم.....

دختری دارم لبریز سئوال

هرشب سرش را روی سینه ام می گذارد

وسئول....... پشت سئوال

پدر............. چراموش ها شب وروز در جوی ها

رژه می روند؟

چرا........ رادیو دایم می گویدما هرروزدرحال ترقی هستیم؟

جرا وقتی کسی میمیرد...... تازه به یادش می افتیم؟

چه شد که شهیاد شد آزادی؟

اگربرج میلادفروریزد...... چه میشود؟

کلانتری زنان...... اتوبوس وپارک زنان......یعنی چه؟

چرا دانشگاه شده مسجد!

سنگسا ریعنی چه؟

زندانی مهریه چه معنادارد؟

صادرات دختربه خارج برای چیست؟

جرااین همه جوان چرت می زنند؟

موی من چرا بایدزیرچارقدبپوسد؟

چرا مارابه زور می برند راه پیمایی؟

فاینانس ورانت وسمیناریعنی چه؟

فرق همایش ورزمایش درچیست؟

چرا ما باید هروقت گفتند بخندیم! و هرزمان که خواستند!!!گریه کنیم؟

اتوبوس های شرکت واحدچرا اینقدرکثیف اند؟

انقلاب کردیدکه چی بشه؟

پهلوی.......... ولی عصر؟

شاه........ جمهوری؟

شاهرضا....... انقلاب؟

تخت جمشید........... طالقانی؟

تخت طاووس ... مطهری؟

بابا میشه لطفا بگویی توهم جزوتظاهرات چی هابودی یاکه نه؟

 

ومن درمانده ازپاسخ به این همه سئوال

باسکوتی.... سرشارازشرم

دست به موهای زیبایش می کشم وبه آرامی می گویم: دخترنازنینم

جوابی برایت ندارم.......... سکوت می کنم

....... اگرجه پاسخ به سئوالات تو را درسفارش نامه ام نوشته ام

وقتی دیگر نبودم............ چاپ خواهد شد تا تو وهم سالان تو بخوانید

تا بدانید...... چرا وچه شد که نسل ما........سراب راآب دید؟؟!!

اکنون............... قادرنیستم.....الکنم....لالم.... مراببخش دخترم.

...................................................................................

 

پنداین باررندشیراز..........

چومنصورازمراد آنان که بردارند....... بردارند

که بااین درداگر دربنددرمانند......... درمانند

درآن حضرت چومشتاقان نیاز آرند.......... نازآرند

بدین درگاه حافظ را چومی رانند............. می خوانند.

 

 

دفترتلاش برای آزادی تلاشگران راه آزادی اندیشه وبیان>> یاردبستانی>> درپیوندهای ویژه این دفتر

دفتربرای تلاش درراه توقف قانون سنگسار وقطع اعضا درایران>> میدان زنان> درپیوندهای این دفتر

 

دوستان خوبم این دفتردر آستانه دوسالگی تاریخ جوانه زدن است ومن هم چنان سرشا رازبوی خوش شما به نوشتن ادامه خواهم داد.......کارهای زیادی از جمله تدوین دفتربیاد مانده های زندگی ام را دردست دارم واین کا رنهایی من وقت گیراست وبنابراین شاید کمتر بتوانم به این دفتررسیدگی کنم.......البته قول می دهم بوی کهنگی نگیرد هم چنان تازه نگاه دارم این دفتررا که اثرزیبای انگشت یکایک شما درجای جای آن می درخشد......... تلاش می کنم ازاین یادگار نوشتها  درکتابم بایاد نام بزرگ شما سودببرم تا بدانیدتا کجا بیادتان بوده ام........ سهیک می پندارد هردیداری می تواند آخرین دیدار وهرنوشته آخرین سخن باشد...

پس این نوشته را باکلام دلچسب رندشیراز به پایان می برم.

 

آ ن کیست کزروی کرم باچون منی یاری کند            برجای بدکاری چومن... یکدم نکوکاری کند

اول به بانگ نای ونی آرد به من پیغام وی              وانگه به یک پیمانه می بامن هواداری کند

                                    پشمینه پوش تند خوکزعشق نشنید ست بو

                                   از مستی اش رمزی بگو... تاترک هشیاری کند.....
باچشم پرنیرنگ او.....حافظ! مکن آهنگ او          کان چشم مست شنگ او...بسیارمکاری کند

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نظرات 44 + ارسال نظر
بنفشه 17 - آبان‌ماه - 1385 ساعت 12:18 ب.ظ http://banafsheh192.blogfa.com/

دلم پر درد است از نوای بی نوایی ها.
قلبم دلگیر است از اسمان ابری.
و میگریم چو باران بر خرابه های وطنم.

تینا 17 - آبان‌ماه - 1385 ساعت 02:00 ب.ظ http://www.tina100.blogfa.com

می خواهم فریاد بلندی بکشم

که صدایم به شما هم برسد!

من به فریاد،

همانند کسی

که نیازی به تنفس دارد،

مشت می کوبد بر در،

پنجه می ساید بر پنجره ها،

محتاجم.

من هوارم را سر خواهم داد!

چاره ی درد مرا، باید این داد کند

از شما "– خفته ی چند- "

چه کسی می آید با من فریاد کند؟

فرداد 17 - آبان‌ماه - 1385 ساعت 04:03 ب.ظ http://www.ablimu.persianblog.com

بد هر چه میکنی بکن ای دشمن قوی !
من نیز اگر قوی شدم ، از تو بتر کنم !
پدر بزرگم ، برده بود !
پدرم صفر .... من هم کارگرم!
پدر بزرگم جنگید ، به صلیبش کشیدند.
پدرم برخاست ، زیر گیوتین کشتند !
منهم مبارزم ! به زندانم آوردند...
تفنگها را ، خشاب گذاشتند ... ونام من را خواندند !
زانو به زمین زدند و نشانه رفتند !
منتظر شماره سه ماندند ... و... آتش!
.....
انقلاب ، نه حق مان بود و نه سهممان. گذاشتندش توی کاسه مان ! ما هم داغ ، ساده ! با روشنفکرهای ساده تر از خودمان. خیال کردیم داریم خورشید را فتح میکنیم ! بی آنکه به سوختن دستهای کوچکمان بیاندیشیم... دستهایمان سوخت، به درک! چشمها را هم سوخت... ... ولی ما از نسل آرشیم! نیستیم رفیق؟ از نسل بابکیم! نیستیم؟ این ابر شوم ارتجاع... هرچی بباره بی امون ، در روشن فردای ما ، میمیره تو این آسمون...
و من دست تو را خواهم فشرد و با هم، قصهء‌ماهی سیاه کوچولو را برای بچه ها خواهیم گفت ... دیر نیست ... دور نیست ... حتی اگر من و تو نباشیم!

روناک 18 - آبان‌ماه - 1385 ساعت 08:54 ب.ظ http://ronak5s.persianblog.com

سلام. مطمئنم اگه نباشی و اینجا دیر به دیر آپ شه دل هممون از دوریت خیلی میگیره...یه مدت من نبودم...حالا که برگشتم سهیک عزیز داره میره...حیف...اما حاضرم برای پیشرفت و آرامش شما هم که شده به همون گهگاهی سر زدن هاتون دل ،خوش کنم:)...امید به اینکه هر کجا که بودی موفق و سربلند و همچنان بارانی باشی...:)
.
.
.
.
.
.
از پهنه ی شب، شهاب را می دزدند
حتی ز سراب، آب را می دزدند
این قوم کج اندیش که من می بینم
عریانی آفتاب را می دزدند...
.
.
.
..............................................

[ بدون نام ] 19 - آبان‌ماه - 1385 ساعت 02:15 ب.ظ

با درودی گرم بر اخرین ترانه ی باران
....
بیکاری نیست...! چه خوش........ همه مشغولند!!!

کاربرای همه هست!!


گر چه همه فروشنده اند!

یکی تریلرهای مملوازافیونش را

یکی برج وبارویش را

یکی چک وسفته اش را

یکی کشتی آهنش را

یکی کلیه اش را

یکی تنش را

یکی هم ازناداری......... شرافتش را؟!.

.....
و تا بوده رنج بی عدالتی
همراه همیشگی انسان بوده است
.....و چه سخت است در چنین شرایطی
تبلیغ عشق کردن
وقتی که محتاجی
برای دو نان
با دونانی همبستر می شود
......
نوشته مفصلتان خیلی به دل نشست
بدرود

ج.ش. 19 - آبان‌ماه - 1385 ساعت 02:17 ب.ظ http://mehrbaan.bogfa.com

دوباره سلام
ایمم را فرامش کردم بنویسم . گمان کردم در حافظه هست
همین

حمید 20 - آبان‌ماه - 1385 ساعت 03:47 ق.ظ http://iranebimar.blogfa.com

درود بر تو اریایی ریشه در خاک.
استاد عزیز نمیدونم به چه دلیل؟اما بعد از خوندن کامنت عمیق ودوستانه شما نا خود اگاه دستان گرمتان را در دستانم حس کردم و تناسب اندیشهایم را یکسان در افق دیدگاه شما نظاره کردم.بسیار شگفت است همراهی چنان که امیدتان هدف مبارزه را در من بیشتر ابیاری کرد
بپا خیزید...
نترسیدن زجان خویش
روان گشتن به رزم دشمن بد کیش
نهادن رو به سوی این دژ دیوان جان ازار
شکستن شیشه نیرنگ
بریدن رشته تزویر
دریدن پرده پندار
اگر مردانه روی ارید و بردارید
از روی زمین از دشمنان اثار
شود بی شک تن و جانتان ز بندگی ازاد
دلها شاد
تن از سستی رها سازید
روانها را به مهر اور مزدا اشنا سازید
از ان ماست پیروزی
بپا خیزیم........
یزدان پناهتان باد و در مسیر افکارتان همراه و همدل شما خواهم بود جز هم اندیشی و عشق به یکدیگر ازادی مهیا نخواهد شد
دوستدار شما ..حمید

جواد 20 - آبان‌ماه - 1385 ساعت 07:33 ب.ظ http://www.sayeh-roshan.blogfa.com


باران های بی اجازه ( تقدیم به سهیک عزیزم )
وای از این باران قصه گوی متعصب سالهای بی حضور که با وسواسی شگرف حلقه های دلبستگی را خیس میکند آن قدر خیس تا لبریز شوند ناگهانی تر از آمدنت میروی بی بهانه من می مانم و باران های بی اجازه وقلب عاشقی که سپاسگذارت میماند تا ابد : متشکرم که به من فهماندی که چقدر میتوانم دوست بدارم و عاشق باشم بی توقع باورکن بی توقع دارم به توفکر میکنم فقط فکرمیکنم اما تمام لحظه ها پر میشود از : سطرهای عاشقی همراه خوب وساکت و محبوب من: سلام موسیقی صفای زنده وساده وبی کلام من دوست دارمت ـ بی توقع ـ به نام عشق باران گرفت مثل همیشه و ... والسلام

نیوشای سخن 21 - آبان‌ماه - 1385 ساعت 12:23 ق.ظ http://niushasokhan.blogsky.com


گاه چقدر حضور زمان بیشتر به نظر میرسه و گاه چقدر حضور یک دوست قدیمی شیرین تر از همیشه جلوه میکنه

ممنونم سهیک عزیز از اینهمه مهری که داشتین و نثار کردین
نامه‌های پاییزیتونو خوندم ... چشمم بارانی شد اما دلم شاد، دلم شاد از گرمای مهری که به کلبه ی نیوشای سخن بخشیدین

مدت زمان نه چندان کوتاهی میگذشت که با این دیار بیگانه بودم ... با بلاگ اسکای ... هر چند نازنینانی در اینجا داشتم که دلم رو در گرو داشتن اما امکان حضور نبود و یا شاید بهتر بگم خود این امکان رو از خودم گرفته بودم

اما امروز و این روزهای اخیر چقدر احساس خوبی دارم که هنوزم نفسی است برای بودن در کنار دوستان قدیم با عقاید یکسان و متفاوت با دیدگاه های مشترک و منفک در هر صورت امیدوارم سپاسم رو پذیرا باشین

در پناه معبد عشق

حمید 21 - آبان‌ماه - 1385 ساعت 06:03 ق.ظ http://iranebimar.blogfa.com

درود سهیک عزیز.
باعث افتخار بنده است که دعوت شما رو پذیرا باشم
سهیک عزیز استاد ارجمند اگر میتوانید یک ای دی یا پرو فایل از خودتون برام اف بزارید و یا کامنت بگذارید تا با شما در تماس باشم
بسیار خوشحال و خرسند از اینم که ردی از افکارتان را بر اندیشهایم حک کنید
بدرود تا درود بعدی
یزدان پناهتان باد..

الهام 21 - آبان‌ماه - 1385 ساعت 09:23 ب.ظ http://www.sogandoelham.blogfa.com

سلام وای کلی طول کشید تا بتونم نظر بدم به زور خدایی باز شد مرسی از نظر خوشگلت عزیزم هر وقت آپ کردی خبر بده حتما میام نوشته هات قشنگ بود
بر من ببارید همانند باران خیلی قشنگه من عاشق بارونم

آرش 22 - آبان‌ماه - 1385 ساعت 12:28 ق.ظ

درود بر شما ایرانی ریشه در خاک
سربلند باشید

پریسا 22 - آبان‌ماه - 1385 ساعت 04:23 ب.ظ http://beginagain20.blogfa.com

سلام جناب ، ممنون بابت نظر زیباتون و آن همه لطف .....
شب از هرسو گذر دارد ، شب است ......شب ،هیچ میدانی -
سیاهی تا درونمعبد خورشید هم رفته است .
سربلند باشید

یاسمن 22 - آبان‌ماه - 1385 ساعت 04:57 ب.ظ http://www.yasi5.blogfa

سلام
خوندم همه رو ....چی بگم.............. موفق باشید و شادکام
به روزم

نگار 22 - آبان‌ماه - 1385 ساعت 07:51 ب.ظ http://kavir88.persianblog.com

دوست عزیز سلام!
ممنون که اومدی وبلاگم و نظر به اون قشنگی و لطیفی رو گذاشتی!!!
نوشته ات قشنگ بود..گرچه من با نوشته های سیاسی میانه ی خوبی ندارم..ولی کلماتت تند و آتشی و تکان دهنده بود و لحنت گزنده و تلخ اما با نیتی خیرخواهانه....
در طول این ۲ سال وبلاگ نویسی ام فقط یک متن سیاسی نوشتم و آن هم تحت تاثیر سقوط مکرر هواپیماهای ایران بود! سیاست چیز کثیفی ست و خیلی اعصاب خرد کن! و ما مگر چند باز بدنیا می آییم که بخواهیم فکرمان را از سیاهی پر کنیم؟؟؟
ضمنا تا یادم نرفته بگم:
من خود سارا هستم نه خالق سارا!! خالق سارا خداست!
و تمام نوشته های من حاصل تجربه ی مستقیم خود من است..خود خود من یعنی نگار!!! منتهی چون برای بعد احساسی وجودم ارزش زیادی قائلم اسمش را گذاشته ام: سارا! سارا منم ..سارایی که انار به گردن دارد... و دارا هم وجود دارد..
اینها هیچکدام قصه نیستند! من در پوشش قصه پیچیدمشان تا راز آلود و سمبلیک جلوه کنند و به هر کس که خواهم حقیقت را بگویم و به هر کس نخواستم نگویم و او فکر کند که قصه ای میخواند نه تکه ای از حقیقت را!
خوب باشی و موفق
باز هم منتظر گامهای حضورت هستم

راشد فلاحی 22 - آبان‌ماه - 1385 ساعت 11:03 ب.ظ http://tabetaraneh.persianblog.com

سلام
وبلاگتون رو در بخش هم ترانه ها لینک کردم اگه خواستید می تونید تلافی کنید این روز ها کمی مریض احوالم به زودی یه سر مفصل به وبلاگتون می زنم در ضمن با یک ترانه به روزم
روزهای متفاوتی رو براتون آرزو می کنم[گل]

راشد فلاحی 22 - آبان‌ماه - 1385 ساعت 11:49 ب.ظ http://tabetaraneh.persianblog.com

سلام عزیز
ممنون که تلافی کردی فقط اگه لطف کنی و اسم کاملم رو تو پیوند هات بنویسی ممنون می شم

الهام 23 - آبان‌ماه - 1385 ساعت 01:29 ب.ظ http://www.sogandoelham.blogfa.com

سلام خوبی عزیزم من آپم وقت کردی یه سر بزن

بنفشه 23 - آبان‌ماه - 1385 ساعت 02:43 ب.ظ http://banafsheh192.blogfa.com/

نمیدونم چیه؟فقط میدونم اصلن خوب نیستم.

الهام 23 - آبان‌ماه - 1385 ساعت 07:26 ب.ظ http://www.sogandoelham.blogfa.com

سلام گلم تو چقدر از من تعریف کردی به خدا پررو میشما
مرسی عزیزم از اینکه سر زدی

چکاوک 24 - آبان‌ماه - 1385 ساعت 01:40 ق.ظ http://abadiyevirane.blogfa.com/

بی اجازه لینک کردم و هیچ توقعی نیست جز اینکه به ما هم سری بزنید و رد افکار سبز تان را بر افکارم حک کنید.
پتروس زمانم خوابست!

ریز علی نیز خسته!

دست پتروس زمانم یک دسته گل نرگس سر چهار راه

لباس ریز علی دیشب جای هیزم سوخت و صدایش در جنگ مقدس به یغما رفت.

بر ما نیز بتاب که از نو ساخته ام آبادی ویرانه ام را....

یاسمن 24 - آبان‌ماه - 1385 ساعت 08:04 ق.ظ http://www.tanhayshahr.persianblog.com

سلام
بسیار بسیار زیبا می‌نویسید و دست به قلم خوبی دارید. امید دارم همیشه در سایه ایزد منان موفق و موید باشید.
خوشبحل میشوم دقایق کوتاهی را در وب من سر کنید.

یاسمن 24 - آبان‌ماه - 1385 ساعت 08:20 ق.ظ http://www.tanhayshahr.persianblog.com

سلام
بسیار بسیار زیبا می‌نویسید و دست به قلم خوبی دارید. امید دارم همیشه در سایه ایزد منان موفق و موید باشید.
خوشبحل میشوم دقایق کوتاهی را در وب من سر کنید.

علی 24 - آبان‌ماه - 1385 ساعت 11:16 ق.ظ http://sahel7.blogsky.com

salam ,khoobi aziz?poste toopi bood,mehraboon manam up hasam plz sar bezan

روناک 24 - آبان‌ماه - 1385 ساعت 04:35 ب.ظ http://ronak5s.persi

در این زمانه بی های و هوی لال پرست
خوشا به حال کلاغان قیل و قال پرست
چگونه شرح دهم، لحظه لحظه خود را
برای این همه ناباور خیال پرست

به شب نشینی خرچنگ های مردابی
چگونه رقص کند ماهی زلال پرست
رسیده ها چه غریب و نچیده می افتند
به پای هرزه علف های باغ کال پرست
.
.
.
سهیک عزیز همیشه موفق باشی و بارونی...ما همچنان منتظر نوشته های جدیدت هستیم...

ج.ش. 25 - آبان‌ماه - 1385 ساعت 11:15 ق.ظ

سلام بر آخرین ترانه باران عزیز.
ممنون از حضورتان
باز هم تکرار می کنم نوشته تان بسیار زیباست
برایتان سلامتی و موفقیت آرزو می کنم

الهام 25 - آبان‌ماه - 1385 ساعت 03:02 ب.ظ http://www.sogandoelham.blogfa.com

سلام عزیزم
من آپم

//(المیرا) 25 - آبان‌ماه - 1385 ساعت 08:36 ب.ظ http://www.iranyaran.blogfa.com

بیا وقتی برای عشق،هورا می کشد احساس
به روی اجتماع بغض حسرت،گاز اشک آور بیاندازیم
بیا با خود بیاندیشیم
اگریک روز تمام جاده های عشق را بستند؛
اگر یک سال چندین فصل برف بی کسی بارید؛
اگر یک روز نرگس در کنار چشمه غیبش زد؛
اگر یک شب شقایق مرد؛
تکلیف دل ما چیست؟
و من احساس سرخی می کنم چندیست
و من از چند شبنم پیش در خوابم
نزول عشق را دیدم
چرا بعضی برای عشق،دلهاشان نمی لرزد؟
چرا بعضی نمی دانند که این دنیا
به تار موی یک عاشق نمی ارزد؟
چرا بعضی تمام فکرشان ذکر است
و در آن ذکر هم یاد خدا خالیست؟
و گویی میوه اخلاصشان کال است
چرا شغل شریف و رایج این عصر رجالیست؟
چرا در اقتصادِ راکدِ احساسِ این مکاره بازاران
صداقت نیز دلالیست؟

//(المیرا) 26 - آبان‌ماه - 1385 ساعت 12:30 ق.ظ http://www.iranyaran.blogfa.com

سلام دوست عزیز مرسی از حضورتون . راستش این وبلاگ رو خودم نساختم . یه غریبه آشنا با توجه به علاقه و نگرانی من به ایران این وبلاگو به من هدیه کرد . و چون برام ارزشمند بود هیچ چیز اونو تغیر ندادم حتی رمز ورودشو. اسم من المیرا هست و انتخاب اسم به عنوان ال انتخاب خودم نبود ولی بازم تغیر ندادم و نمی دم . از ابراز لطفتون هم ممنونم . شما هم قطعا خوب و گرامی هستین . از خوندن شعراتون در عین اینکه تلخیشو حس کردم لذت بردم البته شعرایی که من انتخاب کردم هیچ کدومو خودم نگفتم و از جاهای دیگه استفاده کردم و مهم این بود که مفهوم اون شعرا دقیقا اوضاع روز ایرانو می گه . در هر حال شعرای شما هم بی نظیر بودن با اینکه نمی دونم خودتون گفتین یا مثل من از جای دیگه استفاده کردین .
آبادی ایران رو آرزو دارم ضمن اینکه برای شما هم موفقیت .

//(المیرا) 26 - آبان‌ماه - 1385 ساعت 10:59 ق.ظ http://www.iranyaran.blogfa.com

سلام دوست عزیز .
مرسی از لطفی که دارین
آره من تازه شروع کردم . و در واقع بر خلاف میل خودم شروع کردم چون اون وبلاگ رو به عنوان هدیه پذیرفتم و البته بعد از مدتها . و من با این تصمیم شروع کردم که هر چی تو دلم هست بگم راحت حرف بزنم از اوضاع سیاه ایران . از حکومت در جهل مانده ولی خیلی اتفاقی شعرایی که می خوندم با حرفام متناسب بود و من از اون شعرا استفاده کردم به امید اینکه خواننده هام متوجه منظور و کنایه من در اون شعر بشن . اگه به همه مطالب وبلاگ من نگاه کرده باشین همون اول هم همین کارو کردم حرف زدم و بعد به صورت شعر شده . و مهم این که الان من اصلا تبلیغ نکردم حرفام همش کنایه است . حرفام رد کردن حرفای رئیس جمهور . مثلا همین پست آخر اون مطلب آخر که بعدا ضمیمش کردم به خاطر هزینه های هنگفت و اضافی هست که داره انجام می شه . برای ستاد حامیان رئیس جمهور یا حامیان احمدی نژاد . که اصلا دلیل لزوم همچین هزینه هایی اصلا معلوم نیست . یعنی اصلا لزوم نداره همچین ستادهایی تشکیل بشه . و ........و هزاران حرف ناگفته
در آخر از حضور شما واقعا خوشحالم . اگه بازم به وبلاگ من اومدین یه بار دیگه این پست آخرو بخونید اگه واقعا این طور نشون می ده که من تبلیغ کردم من حتما این پستو حذف میکنم و طور دیگه ای حرف می زنم . از کنایه استفاده نمی کنم و راحتر..................
از این به بعد هم چشم برای شعرا حتما از منبع استفاده می کنم . ولی در کل هدف من از این وبلاگ تکرار مکررات نیست (با نظم و ترتیب شعر گفتن و عکس گذاشتن و چه وب زیبایی داری و چه قدر با سلیقه ای و ..... نه هدف من گفتن هر چی هست که به ذهنم می رسه و حرفا و فریادهایی که جای دیگه نمی تونم بزنم . و امنترین جا رو اینجا تصور کردم)
نه اینکه ترسی باشد ولی نبودن مانع دفاع و فریاد و اعتراضه
اینم یه کنایه دیگه امیدوارم متوجه شده باشین
بازم ازتون تشکر می کنم . بازم می گم از اینکه با شما و مطالب خوبتون آشنا شدم خوشحالم

//(المیرا) 26 - آبان‌ماه - 1385 ساعت 11:02 ق.ظ http://www.iranyaran.blogfa.com

دنیا پر از سگ است جهان سر به سر سگی ست
غیر از وفا تمام صفات بشر سگی ست

لبخند و نان به سفره ی امشب نمی رسد
پایان ماه آمد و خلق پدر سگی ست

از بوی دود و آهن و گِل مست می شود
در سرزمین من عرق کارگر سگی ست

جنگ و جنون و زلزله؛ مرگ و گرسنگی
اخبار یک ، سه ، چار، دو ،تهران، خبر سگی ست

آهنگ سگ ترانه ی سگ گوشهای سگ
این روزها سلیقه ی اهل هنر سگی ست

بار کج نگاه شما بر دلم بس است
باور کنید زندگی باربر سگی ست

آدم بیا و از سر خط آفریده شو
دیگر لباس تو به تن هر پدر سگی ست

//(المیرا) 26 - آبان‌ماه - 1385 ساعت 11:02 ق.ظ http://i

//(المیرا) 26 - آبان‌ماه - 1385 ساعت 11:03 ق.ظ http://www.iranyaran.blogfa.com

باز باران بی ترانه
باز باران ,با تمام بی کسی های شبانه
می خورد بر مرد تنها ,می چکد بر فرش خانه
باز می اید صدای چک چک غم...باز ماتم

من به پشت شیشه ی تنهایی افتاده
نمی دانم...نمی فهمم
کجای قطره های بی کسی زیباست؟؟؟؟

نمی فهمم, چرا مردم نمی فهمند
که ان کودک که زیر ضربه شلاق باران سخت می لرزد
کجای ذلتش زیباست؟؟؟

نمی فهمم..کجای اشک یک بابا
که سقفی از گل و اهن به زور چکمه های باران
به روی همسر و پروانه های مرده اش ارام باریده
کجایش بوی عشق وعاشقی دارد؟؟؟

نمی دانم..نمی دانم چرا مردم نمی دانند
که باران, عشق تنها نیست
صدای ممتدش در امتداد رنج این دلهاست
کجای مرگ ما زیباست...نمی فهمم!!!!؟

یاد ارم, روز باران را
یاد ارم مادرم در کنج باران مرد
کودکی ده ساله بودم
می دویدم زیر باران..از برای نان
مادرم افتاد
مادرم در کوچه های پست شهر ارام جان می داد
فقط من بودم و باران و گل های خیابان بود
نمی دانم
کجای این لجن زیباست؟؟؟؟

بشنو از من, کودک من
پیش چشمم, مرد فردا
که باران هست زیبا از برای مردم زیبای بالادست
و ان باران که عشق دارد ...فقط جاریست برای عاشقان مست
و باران من و تو درد و غم دارد

خدا هم خوب می داند که

این عدل زمینی ,عدل کم دارد


//(المیرا) 26 - آبان‌ماه - 1385 ساعت 11:04 ق.ظ http://i

//(المیرا) 26 - آبان‌ماه - 1385 ساعت 11:07 ق.ظ http://www.iranyaran.blogfa.com

اینا یکی دو تا نمونه از شعرایی هست که من در وبلاگم استفاده کردم . خیلی واضح و گویاست و داره جهت و منظور حرفای منو مشخص می کنه . از زمان انقلاب دیگه ایران روزای خوبی ندیده خصوصا این یک سال آخر که احمدی نژاد اومده که همه چیز واقعا بدتر شده . از هر نظر که نگاه کنیم . و اینا جای تاسف داره همش نه تبلیغ . ..........................................................
.................
.................
.......................
...........
و بازم مرسی از شما و خدانگه دار

//(المیرا) 26 - آبان‌ماه - 1385 ساعت 11:14 ق.ظ http://www.iranyaran.blogfa.com

سکوت وشرم.....

دختری دارم لبریز سئوال

هرشب سرش را روی سینه ام می گذارد

وسئول....... پشت سئوال

پدر............. چراموش ها شب وروز در جوی ها

رژه می روند؟

چرا........ رادیو دایم می گویدما هرروزدرحال ترقی هستیم؟

جرا وقتی کسی میمیرد...... تازه به یادش می افتیم؟

چه شد که شهیاد شد آزادی؟

اگربرج میلادفروریزد...... چه میشود؟

کلانتری زنان...... اتوبوس وپارک زنان......یعنی چه؟

چرا دانشگاه شده مسجد!

.........................
خیلی عالی گفتین منم شبای زیادی این سوالا رو از بابام و خیلی های دیگه پرسیده ام

//(المیرا) 27 - آبان‌ماه - 1385 ساعت 10:04 ب.ظ http://www.iranyaran.blogfa.com

سلام دوست عزیز
واقعا از صمیم دل تشکر می کنم و ممنونم به خاطر همه لطفی که دارین . کاملا حق با شماست . من از این به بعد حتما رعایت می کنم آنچه را که باید . صحبتای شما منو قانع و مجاب کرد .


سکوت باغ دلیل بی هوشی نیست
کو، کجاست، آنکه نجوای باغ را بشنود
و انکار حقارت خویش را سد شکوه خود قرار ندهد؟

بازم مرسی

من«خواب»را خواب دیدم! 28 - آبان‌ماه - 1385 ساعت 11:04 ق.ظ http://1ehsas.blogfa.com

سلام دوست خوبم..
واژه هایی از دلتنگی نوشتی
دل ادم به درد میاد...
از خدا می خوام بارون موهبتش تورو هم آروم کنه...
شعر تازه ای نوشتم بیای منتی میذاری یا حق

روناک 28 - آبان‌ماه - 1385 ساعت 01:57 ب.ظ http://ronak5s.persianblog.com

خوب نیست انقدر مارو بدون سهیک بزاری....دلمون گرفت ... برگرد........

فرداد 29 - آبان‌ماه - 1385 ساعت 03:50 ق.ظ http://www.ablimu.persianblog.com

تپیدنهای دلها ... ناله شد آهسته... آهسته!
رساتر گر شود این ناله ها.... فریاد میگردد
نازنین یار دبستانی... دلمرده مینماییم اما نیستیم... که آتش اسپندار مذ گر گر افتاده درونمان... میسوزد پلیدی را و پاکمان میکند تا فردای روشن رقم زنیم.
درود بر تو مهربان

علی 29 - آبان‌ماه - 1385 ساعت 05:58 ب.ظ http://sahel7.blogsky.com

salam,bazam migam mese hamishe postet vaghean alie,meraboon man up hasam plz sar bezan

زیبا 29 - آبان‌ماه - 1385 ساعت 06:32 ب.ظ http://www.hirssa.persianblog.com/

سلام بسیار با مفهوم بود
به روزم

شمیم 30 - آبان‌ماه - 1385 ساعت 01:18 ب.ظ

سهیک گرامی سلامی گرم خدمت شما
نوشته هایتان همانند گذشته زیبا است و خواندنی...ارزویم شادی شما...بدرود

دلتنگی تموم وجودمو میگیره وقتی حقیقت رو انقدر زیبا در قالب نوشته های شما میخونم و جز افسوس ....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد